علم دریاست

“زمانی که من به مکتب برای درس دادن برگشتم،‌خانم های زیادی دوباره به مکتب برگشتند”

“وقتی من میتوانم کاری کنم یا فرد موفق در جامعه شوم، پس دیگران هم میتوانند”

چگونه دو خانم به خانم ها و دختران قریه خود امیدی تازه بخشیدند ؟

 

اگر شما به صنف سلیمه و خاطره داخل شوید، صنفی پر از پسران، دختران و زنانی را خواهید دید که آماده برای یادگیری هستند، دخترانی که سخت مشغول انجام تجارب علمی و شاگردانی که در حال سوال پرسیدن از معلم خویش میباشند. یک کتابخانه یی که در آن طرف خودنمایی میکند را خواهید دید. اما اگر سالهای قبل می آمدید تصویری دیگری را نظاره میکردید.

 

هنگامی که سلیمه و خاطره جوانتر بودند، مکتب یک محیط دوستانه برای دختران نبود. کمبود معلم مسلکی (خانم) در مکاتب قریه جات به این معنی بود که بیشتر خانواده ها دختران خود را بعد از صنف سوم یا چهارم برای ادامه تحصیل اجازه نمیدادند. و دخترانی هم که اجازه ادامه تحصیل را داشتند  بخاطر کیفیت پائین درسی چیزی نمی آموختند و هنگامی که فارغ می شدند با هزاران سوال بی جواب و وقتی که بیهوده صرف شده مواجه میشدند.

خاطره می گوید: ”زمانی که ما از استادان سوال می پرسیدیم، سطح دانش شان خیلی پایین بود. گاهی در پاسخ سوالها میگفتند به کتاب ها ببینید پاسخ در آن نهفته است در حالی که ما علم خود آموزی را هنوز نداشتیم  و یا میگفت که من  فردا برایتان خواهم گفت. به امید اینکه فردا ما فراموشش کنیم.“ بیشتر معلمین یک ساعت یا دو ساعت دیرتر میامدند یا هرگز نمیامدند.

دختران زیادی در قریه جات سرتاسر افغانستان با مشکلات مشابهی دچار هستند. به همین دلیل هیئت معاونت بین المللی برنامه تربیه معلم برای قشر اناث برگزار میکند تا دختران در چنین قریه ها تدریس کنند و تا برای  فردا تغییری باشند برای نسل بعدی دختران در قریه جات و جامعه خود. معلمین تربیت شده از این برنامه نه تنها باعث بلند بردن کیفیت تدریس در قریه خود میشوند بلکه باعث ایجاد فرصت برای دختران دیگر می شوند تا ادامه تحصیل بدهند.

سلیمه آرزو داشت روزی معلم شود. وی می گوید: ”نقش یک معلم در قریه من بسیار تاثیر گذار است. آنها باعث پیشرفت مردم میشوند.“ ولی منحیث یک دختری که یتیم بوده، رسیدن به آرزویش و الگو شدن برای دختران دیگر قریه ناممکن به نظر می رسید.

سلیمه می گوید: ”در افغانستان پیشبردن زندگی و پیشرفت در آن توسط کسی که نه پدر دارد و نه مادر خیلی سخت است.“ هنگامی که به شرح چگونگی شهید شدن پدرش قبل از تولد و از دست دادن مادر خود به اثر حمله قلبی هنگامی که ده ساله بوده می پردازد، قطراتی اشک را با پلک زدن پس می زند. هنگامی که وی والدین خود را از دست میدهد، سلیمه با خواهر بزرگ خود و یازنه خود (والدین خاطره) کسانی که مثل طفل خود وی را بزرگ کردند زندگی میکند. یازنه اش همیشه از وی حمایت کرده است. او می گوید: ”او همیشه ما را تشویق کرده است که هرجا که میرویم باید کوشش کنیم چیزی بیاموزیم و چیزی جدیدی در ذهن خود اضافه کنیم. دانش مانند دریایی است که هرقدر از آن آب بگیریم هرگز تمام نمیشود.“

این روشنفکری بود که باعث شد سلیمه و خاطره بتوانند بخشی از پروژه تربیه معلم اناث شوند. هنگامی که رحیمه، مدیر شاگردان و مدیر بخش ارتباطات به قریه سلیمه رفتند و از دختران دعوت به اشتراک در برنامه پنج ساله تربیه معلم کردند هیچ خانواده ای حاضر به فرستادن دختران شان به این پروژه نشدند جز خانواده سلیمه و خاطره که پذیرفتند.

سلیمه اولین باری که در برنامه تربیه معلم آمد گوشه گیر و اعتماد به نفس پایین و اضطراب داشت. رحیمه می گوید: او بسیار حرف نمی زد، و وقتی من از وی سوال می کردم سرخ میشد و قادر به جواب دادن نبود و یا اشک از چشمانش جاری میشد ولی  حالا تغییر بزرگی در وی ایجاد شده است“

امروز سلیمه منحیث یک دختر جوان توانا و خونسرد  و به شکل حرفوی در مورد موضوعات تدریسی و شاگرد محوری و استفاده آن برای کمک به شاگردان صحبت میکند. اگرچه افراد زیادی در قریه در مورد او و خاطره سخن های ناخوشایندی  می گویند چون به شهر رفتند و تدریس کردند و برای یک دختر شرم آور است که از خانه و خانواده اش دور باشد. ولی سپس به مرور زمان دریافتند  که این دختران به شکل آهسته ولی پیوسته دانش و مهارتهای را آورده اند که به جامعه قریه شان نفع میرساند.

وقتی سلیمه و خاطره تازه آغاز به تدریس کردند بیشتر شاگردان اناث شان از سوال پرسیدن می ترسیدند همانند سلیمه که میترسید. سلیمه می گوید: ”من کوشش کردم که به آنها بیاموزانم که نترسند، به آنها میگفتم که شما میتوانید! شما توانایی انجام این کار را دارید! من با آنها به شکلی رفتار و عمل کردم که استادانم در تربیه معلم با من رویه میکردند. هنگامی که کسی اعتماد به نفس دارد میتواند علاقمند یاد گرفتن موارد مختلفی باشد.“

و اکنون نه تنها دختران جوان شامل مکتب میشوند و یا اعتماد به نفس به خاطر وجود سلیمه و خاطره به دست میاورند بلکه زنانی که قبلا از مکتب بیرون شده بودند از شوهران خود اجازه گرفته و دوباره برای یادگیری برمیگردند. خاطره می گوید: ”هنگامی که من برای تدریس برگشتم زنان زیادی برای درس خواندن برگشتند. حتی کسانی که چندین طفل داشتند برگشتند چون دیگر استاد مرد نبود.“

خاطره اعتماد بنفس را تبارز میدهد. شور وشوقی که خاطره به صنف آورده است اکنون در وجود شاگردان نیز منعکس شده است. خاطره می گوید که سرمعلم آنوقت خیلی زود تاثیری را که وی به مکتب آورده بود دریافت. سخن هایی را  میگفت مثلا: ”اگر شما اینجا نمی بودید دختران زیادی بجای بودن در صنف در تپه ها به سر می بردند.“ شاگردان نیز این عاطفه و مهر را پژواک می دادند با گفتن: ”اگر خاطره اینجا نباشد من دیگر درس نمی خوانم. اگر باشد خواهم بود و به یادگرفتن ادامه خواهم داد.“

این دختران پروژه تدریس را فراتر از صنف درسی پیش بردند. سلیمه یک کتابخانه را بازگشایی کرده و تقسیم اوقات برای شاگردان و استادان برای استفاده آن ساخته است. برای شاگردان فرصت استفاده از لابراتوار علمی  فراهم ساخته و به آنها کمک کرده است تا استفاده از کمپیوتر را نیز بیاموزند. و چیزی که هیجان انگیز است این است که استادان دیگر همچنین شروع به تغییر میتود خود کرده اند.

سلیمه می گوید: ”اندک اندک نظریات استادان دیگر تغییر کرده است… آنها مرا تشویق کرده و شروع به همکاری با من در این بخش نموده اند. با گفتن این که: این برای رشد شاگردان خیلی خوب است، این خیلی کمک کننده است.“

پروژه تربیه معلم اناث همچنان اطمینان حاصل میکنند که فارغین شان تا دوسال دیگر در قریه جات خود به انترنت نیز دسترسی  خواهند داشت. این به این معنی که خاطره و سلیمه از مهارت استفاده از کمپیوتر برای تحقیق در مورد روش های متعدد تدریس و دریافت جواب به سوالات شاگردان استفاده کنند.

برخلاف تمام این موارد جالب، سلیمه اکنون سرمعلم مکتب است. افرادی که قبلا به وی به چشم یک یتیم و ناتوان میدیدند و از رفتن وی به شهر سخن های بیهوده میزدند اکنون نزد وی برای نصیحت و مشوره گرفتن میایند و دختران و همسران خود را برای درس خواندن میفرستند. وی مانند یک الگو عمل می کند و طرز جدید تفکر، تدریس و یادگیری را به دیگران به نمایش میگذارد.

وی میگوید:“ هرکس که مرا در مکتب می بیند می گوید من یک الگو هستم و من به شاگردان خود میگویم من را الگو قرار بدهند- چون اگر من میتوانم کاری کنم یا کسی شوم پس آنها نیز میتوانند.“

امروز سلیمه و خاطره باهم برای رشد دانش  در قریه خود کار میکنند، و دو شاگردشان اکنون در برنامه تربیه معلم اناث درس میخوانند تا آنها همچنین آینده استاد شوند. آهسته ولی پیوسته مردم افکار خود را تغییر میدهند- شاگردان می آموزند که چگونه در آموزش شرکت کنند و از افراد دیگر بیاموزند. ”من می گویم که اینجا ما برای حل مشکلات همدیگر کمک کنیم. این مکانی نیست که بگوییم که چه کسی خوب و چه کسی  بد است، چه کسی  بالا و چه کسی  پایین است. من متفاوت فکر میکنم و کم کم دیگران نیز شروع به داشتن این طرز تفکر کردند.“

سلیمه و خاطره تنها دو شاگرد از 15 شاگرد دور اول برنامه تربیه معلم اناث هستند. امروز 13 شاگرد آن در قریه جات خود تدریس میکنند و 3000 شاگرد را تدریس میکنند و با گونه یی که روزانه عمل میکنند و تدریس میکنند جامعه خود را تغییر میدهند.

 

اسامی افراد تغییر داده شده اند*

 

برای دریافت معلومات بیشتر در مورد پروژه های آموزشی  ما اینجا را کلیک کنید!
برای دریافت معلومات اخیر در مورد پروژه های موسسه IAM صفحه فیسبوک ما ار از طریقا این لینک لایک کنید!

 


دستهآموزش, پروژه تربیه معلمان اناث