یک داستان سو تغذیه: داستان از CDP

برنامه توسعه جامعه: در مورد تغذیه

در روستایی در ارتفاعات بلند مرکزی، یک خانواده غریب وجود داشت. به خاطر کارهای کشاورزی که باید انجام شود، مادر اغلب اوقات در زمین های کار می کرد.وقتی که ما برای اولین بار به این روستا آمدیم همه کودکان زیر 5 سال را برای سوء تغذیه ارزیابی کردیم. ما کشف کردیم که دختر 10 ماهه در این خانواده از سوء تغذیه برخوردار بود و با مادر درباره آن صحبت کردیم. مادرش پاسخ داد: “متوجه شده ام که او روز به روز ضعیف تر و ضعیف تر شده میرود. من نمی دانم چه مشکل دارد و نگران هستم که او را از دست بدهم”ما برای مادر مشوره دادیم، به او آرد فوق العاده (ترکیبی از غلات و حبوبات که پروتئین کامل دارند) و توصیه های تغذیه ای دادیم. ما به او اطمینان دادیم که اگر به دخترش به اندازه کافی غذای خوب داده ونظافتش را حفظ کند، سالم خواهد شد.در بازبینیهای پیگیری، ما مشاهده کردیم که این کودک ماه به ماه بهبود می یافت. یک روز، هشت ماه بعد، هنگامی که ما تمام کودکان مبتلا به سوء تغذیه را وزن کردیم، این کودک را دوباره وزن کردیم. او دیگر در ناحیه سوء تغذیه نبود، و مادر گفت: «فرزند مرده من زنده شد!»ما از او پرسیدیم: “برای کمک به دخترت چکار کردی؟”او پاسخ داد: “من همه چیزهایی را که به من گفتید انجام دادم من او را از آرد فوق العاده و همچنین مواد غذایی دیگر مانند سبزیجات و تخم مرغ تغذیه کردم. من نظافتش را حفظ کردم همچنین این خزان من به جای رفتن به کوه ها برای برداشت گندم، با دخترم در خانه ماندم. متوجه شدم که اگر تمام روز او را ترک کنم، هیچ کس دیگر نمی تواند از او قسمی که لازم است مراقبت کند. من از تیم CDP برای کمک رسانی به مردم فقیر بسیار سپاسگزار هستم. “اگر درباره برنامه توسعه جامعه ما کنجکاو هستید برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.

 


دستهانکشاف, انکشاف جامعه